دانلو رمان میلیاردر کثیف اهورا اینجا چقد تغیر کرده ؟محشره
اهورا سمت میزی که روش رومیزی حریری پهن بود دوربین فیلم برداری رو برداشت وگفت:
- ازت فیلم بگیرم
دوربین روشن کرد وشروع کرد فیلم گرفتن
من میخندیدم دور خودم میچرخیدم. اون فیلم میگرفت .....
چرخیدم سمتش دیدم آهنگ ملایمی پخش کرد ودوربین سمتم گرفت وگفت :
-برقص ازت فیلم بگیرم
ایستاده بودم جلوش وگفتم :
-بلد نیستم
-الکی میگی....... برقص دیگه
با خنده گفتم :
-بلد نیستم این یه قلمو
-باشه هرچی بلدی
-اهورا من اهل رقص نیستم جون خودم بلد نیستم تعارف که نمیکنم
-اوووف ، جدی بلد نیستی ؟
-به جون اهورا بلد نیستم
دوربین رو پایه ی مخصوص گذاشت تنظیم کرد و تمام نگاهم بهش بود که دیدم سمت دستگاه پخش رفت و گفت :
- بذار یه آهنگ مناسب پیدا کنم
تند تند آهنگ ها رو رد میکرد یه آهنگ رقص تانگو دونفره پیدا کرد انتخاب کرد و نگاهم بهش بود که سمتم چرخید و با لبخند گفت :
- اینو که دیگه بلدی ؟
فقط با لبخند نگاش کردم که سمتم اومد بغلم کرد سرم پایین بود که گفت :
- دستتو بذار روسینم
خودش دستمو گرفت گذاشت رو سینش دست دیگمو گرفت و گذاشت رو کتفش و خودش هم دستشو دور کمرم حلقه کرد و شروع کردیم با ریتم آهنگ رقصیدن بعد دقایقی گفتم :
- بلدی ؟
با خنده گفت :
- نه خیلی
من -واسه چی اومدیم اینجا ؟
با خنده گفت :
-اومدیم شب ازدواجمون چند روزی اینجا باشیم
با خنده ی ادامه داد :
-ماه عسل
سرمو گذاشتم رو سینه اش صدای ضربان قلبش به شدت یاد بود من هم دست کمی از اون نداشتم که گفت :
- بهم اجازه میدی یا باید بازم منتظرت باشم ؟
یه لحظه کل تنم خالی شد و آب شدم از خجالت نتونستم تاب نداشتم تو بغلش بمونم و سریع ازش جداشدم و سمت در خروجی رفتم و بیرون کلبه ایستادم چند لحظه بعد پشت سرم اومد و گفت :
- معذرت میخوام من ...
سکوت کردم بیرون کلبه توسط یه چراغ روشن شده بود
اهورا – بیرون سرده بیا تو عزیزم
لب تر کردم بدون اینکه نگاش کنم گفتم :
- بذار بیرون باشم لطفا ...
با لحن تخیلی عاشقانه ای گفت :
- زهره ؟
سمتش چرخیدم
تمام وجودش خواهش و تمنا و عشق بود و گفت :
- تو ازم میترسی ؟
هنو نخوندم...!😆